مدل انتخاباتی پوتین – مدودف چیست؟
ولادیمیر پوتین ۶۰ ساله، دومین رئیسجمهور کشور روسیهبعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی درپی استعفای یلتسین بهعنوان رئیسجمهوری موقت روسیه برگزیده شد و در مارس۲۰۰۰ طی انتخابات ریاستجمهوری، رئیسجمهور روسیه شد، وی در انتخابات سال ۲۰۰۴ نیز در سمت خود ابقا شد و پس از آنکه به لحاظ قانونی نمیتوانست وارد گود رقابتهای سال ۲۰۰۸ ریاستجمهوری شود یکی از نزدیکان خود به نام مدودف را مورد حمایت قرار داد و برای رئیسجمهور شدن وی تلاش بسیاری کرد. پوتین پس از پیروزی مدودف پست نخستوزیری روسیه را به عهده گرفت. سپس در انتخابات سال جاری میلادی، پوتین بار دیگر بهعنوان رئیسجمهور روسیه انتخاب گردید. اینگونه چرخاندن قدرت در دست دو همراه به عنوان مدل انتخاباتی روسی معروف شد که از منظر تحلیلگران «دور برگردان» مناسبی برای موانع قانونی حضور مجدد قدرت بهشمار میرود.
سابقه طرح مدل انتخاباتی پوتین – مدودف در ایران
در کشور ما هر گاه که به پایان دوره ریاستجمهوری روسای دولت نزدیک میشویم، مسئله تلاش برای ابقای دولت حتی با وجود موانع قانونی به صورت جدی مطرح بوده است.
این مسئله به ویژه در پایان دوران ریاستجمهوری آیتالله هاشمی رفسنجانی مباحث گوناگونی را بهوجود آورده بود. افرادی مانند عطاءالله مهاجرانی براساس طرحی که حتی به صورت صریح در رسانهها مطرح میکردند، درصدد تغییر قانون اساسی بودند. مسئلهای که به لحاظ ساختاری و همچنین موقعیت سیاسی چندان قابلیت پرداخت ویژهای نداشت. با منتفی شدن این طرح، مسئله کاندیدا شدن یکی از نزدیکان هاشمی رفسنجانی و حمایت تمام قد از وی به عنوان اولویت بعدی مورد تاکید قرار گرفت. در این زمینه حتی برخی محافل از حسن روحانی به عنوان کاندیدای مورد نظر نام بردند که البته به دلایل عدیدهای این موضوع از سوی هاشمی رفسنجانی پیگیری نشد. اواخر دوران ریاستجمهوری خاتمی نیز از طرحهایی در مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری برای ابقای دولت اصلاحات سخن گفته شد که بر اساس برخی از این طرحها، کاندیدای مورد نظر سید محمد خاتمی میبایست قبضه قدرت را بعد از پایان یافتن دوران مسئولیت وی به عهده گیرد. این مسئله نیز چندان در مناسبات بعدی مورد توجه قرار نگرفت و لااقل به علت فضای سیاسی حاکم و ویژگیهای جامعه ایرانی امکان تحقق نداشت و به همین جهت از سوی رئیسجمهور دوران اصلاحات پیگیری نشد.
مدل انتخابات روسی در مرکز توجه دولت
اما پس از انتخاب مجدد محمود احمدینژاد در سال ۱۳۸۸ به سمت ریاستجمهوری، کم کم برخی محافل نزدیک به دولت از ضرورت پیگیری مدل انتخاباتی روسی در ایران سخن گفتند. مسئلهای که با حاشیههای به وجود آمده در مقاطع بعدی در خصوص اطرافیان رئیسجمهور رنگ و بوی جدیتری به خود گرفت و بسیاری از تحلیلگران و همچنین چهرههای سیاسی را به واکنش واداشت. پوشش رسانهای گسترده به مسئله کاندیداتوری اسفندیار رحیم مشایی در انتخابات سال ۹۲ ریاستجمهوری، فضاسازیها و تحرکات سیاسی خاص اطرافیان احمدینژاد در این خصوص و همچنین گمانه زنیهای چهرههای سیاسی دارای گرایشات مختلف، همه در زمره نشانههایی بودند که احتمال پیگیری این طرح را از سویدولت تقویت میکرد. به ویژه اینکه انتصاب رحیم مشائی به معاونت اولی رئیسجمهور و حمایتهای سرسختانه احمدینژاد از اطرافیان حاشیه سازش، بسیاری را متقاعد کرده بود که دولت قصد عقب نشینی ندارد.
در ماههای اخیر و با توجه به اینکه در سال پایانی دولت دوم احمدینژاد به سر میبریم نیز این مباحث اگر چه با طرح مصادیق کمتری همراه بود اما کماکان به صورت جسته و گریخته در رصد رسانهای قرار گرفته بود. این مسئله اما با سخنان محمود احمدینژاد وارد فاز تازهای شد. رئیسجمهور در پاسخ به مجری برنامه تلویزیونی که اصطلاح سال آخر را در خصوص دولت وی به کار برده بود، ابراز داشت که «از کجا میدانید سال پایانی دولت است؟» همین جمله کافی بود تا در روزهای اخیر مباحث رسانهای و سیاسی گستردهای در خصوص تلاش احمدینژاد برای اجرای مدل انتخاباتی پوتین- مدودف انتشار پیدا کند. اما فارغ از مباحث مطرح شده در خصوص پیگیری این طرح از سوی دولت احمدینژاد، این سوال پیش میآید که آیا به لحاظ عینی امکان تحقق این مدل انتخاباتی در کشورمان وجود داردو چه گزینههای دیگری در این خصوص دخیل اند؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که از جنبههای گوناگون امکان تحقق چنین گزینه و طرحی در کشورمان وجود ندارد.
شرایط و موقعیتهای متفاوت دو رئیسجمهور
اولین دلیلی که در رد این مسئله مطرح میشود این است که شرایط و موقعیت نمونههای مورد اشاره در دو کشور ایران و روسیه کاملا متفاوت است و از این رو نمیتوان به قطعیت از نتایج مشابه این دو گزینه متفاوت سخن گفت. ولادیمیر پوتین در شرایطی به معرفی مدودف و حمایت تمام قد از وی پرداخت که وضعیت اقتصادی و سیاسی روسیه تا حد زیادی به ثبات و بهبود نسبی رسیده بود. دوران وی به عنوان عصر احیای روسیه قدرتمند معروف شد و حتی بسیاری از مردم این کشور بر این باور بودند که شرایط موجود میبایست ادامه پیدا کند و دولت پوتین به هدایت امور روسیه بپردازد. تمامی نظر سنجیها از این حکایت داشت که پوتین در اوج محبوبیت به سر میبرد و توانسته است رضایت مردم کشورش را کسب کند.
از این رو وی قابلیت و ظرفیت ایفای نقشی موثر و سرنوشت ساز را در خصوص ریاستجمهوری بعد از خود به خوبی داشت. در مقایسه این شرایط با نمونه کشورمان باید گفت که وضعیت تا حدودی متفاوت است. عملکرد اقتصادی دولت و مواضع ناهمسان و پر افت و خیز سیاسی دولت محمود احمدینژاد در سالهای گذشته افت محسوس جایگاه وی در افکار عمومی را به دنبال داشته است. انتقادات صریح احزاب و گروههای مختلف سیاسی، مسئولین نظام و همچنین علمای دینی از وضعیت به وجود آمده در عرصه اقتصادی کشور در زمره مولفههای عدم مطلوبیت اقتصادی دولت به شمار میروند که تضعیف گسترده جایگاه آن را به دنبال داشته است. افزایش نرخ بیکاری، گرانیهای سرسام آور و عدم کنترل روند اقتصادی مملکت توسط دولت که به پر در آمدترین دولت تاریخ ایران معروف شده است، همگی در نگاه افکار عمومی تاثیر بسزایی داشته و انتقادات جدی مردم را به دنبال داشته است. بنابر این به لحاظ این مولفه نمیتوان قابلیت و مانور عمل گستردهای برای رئیسجمهور کنونی قائل بود.
ساختارهای متفاوت قانون اساسی ایران و روسیه
قانون اساسی دو کشور ایران و روسیه نیز شرایط متفاوتی را در این خصوص پدید آورده است. در روسیه بر اساس قانون اساسی، رئیسجمهور قدرت اول کشور را در اختیار دارد و بر اساس این موقعیت قانون اساسی، شرایط ویژهای برای ابتکار عمل و مانور قدرت وی پدید میآید،مسئلهای که در ایران شرایط متفاوتی را به وجود میآورد. چرا که بر اساس قانون اساسی کشورمان، رئیسجمهور مقام دوم کشور به حساب آمده و محدودیتهایی بر اختیار عمل وی تعبیه شده است و بر این اساس در موقعیت قدرت اعمالی و اجرایی وی محدودیتهایی به وجود خواهد آمد. ساخت قانون اساسی از آن جهت میتواند محدودیتی در مقابل طرح مدل انتخاباتی روسی در انتخابات ایران پدید آورد که ساز و کارهای نظارتی نیز امکان دور زدن قانون را به حد اقل ممکن میرساند. چرا که در گذشته نیز بر اساس همین رصد نظارتی قانون اساسی بود که محدودیت عمل گستردهای را برای دیگران که درصدد این طراحی خاص بودند، به وجود آورده بود.
ساخت سیاسی اجازه نخواهد داد
در زمینه ساختار سیاسی جامعه نیز میبایست تفکیکهایی بین ایران و روسیه قائل بود. حزب واحد روسیه در این کشور به عنوان تنها گروه و حزب دارای قدرت و نفوذ ویژه در روسیه به شمار میرود و از همان ابتدای روی کار آمدن پوتین این حزب با استفاده از قدرت دولتی، رقبای خود را به حاشیه رانده و قدرت فزایندهای کسب کرده بود. از این رو پس از طرح این مسئله که پوتین کاندیدایی برای بعد از دوران خود انتخاب کرده و قصد دارد وی را به کرسی ریاستجمهوری بنشاند، چندان مخالفت سیاسی خاصی از سوی رقبای سیاسی بروز نیافت چرا که اساسا گروه و حزب قدرتمند و ریشه داری در عرصه سیاسی باقی نمانده بود. همین ظرفیت تمرکز انحصاری قدرت در جهت نیل به خواستههای پوتین بسیار موثر بود. در حالی که چنین شرایطی از اساس در فضا و ساخت سیاسی کشورمان وجود ندارد.
اولا لازمه تحقق چنین مدلی در ایران وجود حزب قدرتمند پشتیبان هیات حاکمه دولتی است که در خصوص دولت احمدینژاد چندان صدق پیدا نمیکند زیرا که وی و اطرافیانش اعتقادی به تحزب و گرایش گروهی و جناحی ندارند. از سوی دیگر احزاب و گروههای سیاسی قدرتمندی در عرصه سیاسی کشورمان وجود دارند که همگی به نوعی رقیب سیاسی دولت محمود احمدی نژاد به شمار میروند و از هم اکنون برنامههای گستردهای برای انتخابات آتی چیدهاند. بدیهی است که تحمل اجرای این طرح از سوی احمدینژاد برای هیچ کدام از این گروهها و احزاب ریشه دار کار آسانی نخواهد بود. همچنین خاستگاه دولت کنونی دچار انشقاق جدی در زمینه حمایت احتمالی از نماینده احمدینژاد برای انتخابات آتی است و هیچ کدام از پایگاههای اجتماعی ، ظرفیت همگرایی را ندارند.
محبوبیت قابل انتقال نیست
به نوشته تهران امروز، مولفه نهایی که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد این است که اساسا شرایط فرهنگی و تمدنی جامعه ایران بسیار متفاوت از روسیه است. در جامعه روسیه پوتین تحت این عامل که مجموعه حزب به حمایت از فرد خاصی برای بعد از دوره پوتین رسیده است به حمایت از وی پرداخت و جامعه روسیه نیز حمایت از مدودف را به منزله حمایت از پوتین به حساب آورد و به همین منظور نیز مدودف را انتخاب نمود. اما تاریخ نشان داده در جامعه ایرانی محبوبیت فردی و شخصی قابل انتقال نیست و حتی چنانچه برای رئیسجمهور کنونی ظرفیت ویژه محبوبیت و اقبال گسترده افکار عمومی را قائل شویم، صرف حمایت وی از یک کاندیدا نمیتواند نظر مساعد هواداران و مردم را جلب کند. چه آنکه در برخی مقاطع نیز این اتفاقات رخ داد و نتیجه مطلوبی برای طراحان در پی نداشت.
جمع بندی
به عنوان جمعبندی باید گفت که طرح مسئله اجرای مدل انتخاباتی پوتین- مدودف در انتخابات آتی ریاستجمهوری از سوی محمود احمدینژاد چندان نبایست مورد اعتنای رسانهای و سیاسی قرار گیرد چرا که به خاطر دلایل عدیدهای که در گزارش مزبور به برخی از آنها پرداختیم، اساسا زمینه تحقق چنین امکانی در جامعه ایران وجود ندارد و باید گفت که طرح این مسئله میتواند به عنوان تاکتیک دولت قلمداد شود تا هم بتواند حساسیت فضای سیاسی رانسبت به تحرکات انتخاباتی آتی خود بسنجد و هم افکار عمومی را از گزینههای دیگر انتخاباتی دولت منحرف نماید. مسئلهای که البته میبایست در آینده مورد قضاوت دقیقتری قرار گیرد.
نظرات شما عزیزان:
سید مهدی رضوی
ساعت4:35---20 شهريور 1391
سلام خدا قوت همسنگر
فقط نمیدونم چرا من این آقای مشاهی رو دوست دارم خیلی برا خودش اوجوبه ای بزرگی ی
یا حق
|